جدول جو
جدول جو

معنی ناخن بر - جستجوی لغت در جدول جو

ناخن بر
نوعی قیچی که با آن ناخن را ببرند
تصویری از ناخن بر
تصویر ناخن بر
فرهنگ فارسی عمید
ناخن بر
(خُ بُ)
کازود. مقراض کوچکی که بدان ناخن ها را گیرند. (ناظم الاطباء). مقراض. (شمس اللغات). رجوع به ناخن برا شود
لغت نامه دهخدا
ناخن بر
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
وسیله ای که با آن ناخن ها را کوتاه کنند، ناخن چین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامه بر
تصویر نامه بر
کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، چاپار، چپر، پیک، برید، غلام پست، مأمور پست، اسکدار، قاصد، نامه رسان
فرهنگ فارسی عمید
(خُ بُ رَ / رِ)
مقص ّ. (زمخشری). ناخن بر. ناخن چین. ناخن پیرای. ناخن گیر
لغت نامه دهخدا
(خُ بُ)
مقراض. قیچی. (برهان قاطع) (آنندراج). مقراض. (رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شمس اللغات). قیچی. مقراض. وسیلۀ گرفتن و بریدن ناخن. که با آن ناخن را می چینند و کوتاه می کنند. ناخن چین. ناخن بر. رجوع به ناخن بر شود:
بتاب یکسر ناخن قوارۀ مه را
دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب.
خاقانی.
چون آینه دو چشم و چو ناخن برا دو گوش
در رنگ عید شانه زده دنب احمرش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 225).
کرده ناخن برای انگشتش
سیب مه را دو نیم در مشتش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ بُ)
مقراض. (انجمن آرای ناصری). از ناخن + برا (برنده). رشیدی گوید ’ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی، مخفف ناخن پیرای، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی’ ناخن پیرا لغتی جداگانه است. (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2090). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری:
گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود
بر طراز عنکبوت و حلقۀ ناخن برای.
منوچهری.
و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
، سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(خُ بُ)
ناخن برا. ناخن برای: در بادیه شد تنها بی زاداما همیشه سوزن و ناخن براه و دلو و حبل با وی بودی. (کیمیای سعادت). رجوع به ناخن برا و ناخن برای شود
لغت نامه دهخدا
عمل بریدن نان وقطعه قطعه کردن آن. یاکارد نان بری. کاردی که بوسیله آن نان رابقطعات تقسیم کنند، قطع جیره ومواجب کسی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بچیزی ناخن زند، موثر اثربخش: بصانعی که بمنقارعندلیب بهار نمود تعبیه چندین نوای ناخن زن. (طالب آملی)، ناخن برا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
دست افرازی که بدان ناخن چینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامه بر
تصویر نامه بر
قاصد، پیک، آنکه مکتوب میبرد
فرهنگ لغت هوشیار
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
فرهنگ لغت هوشیار
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
فرهنگ لغت هوشیار
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
فرهنگ لغت هوشیار
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که میکوشد تادرآمد مردم را از بین ببرد وراه عایدی ونفع آنان را سد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان بر
تصویر نان بر
((بُ))
کسی که باعث قطع شدن درآمد دیگران می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
((خُ))
ابزاری برای کوتاه کردن ناخن، چیزی نرم که ناخن در آن گیر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
Manicurist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manucure
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
매니큐어리스트
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manikürcü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
নখের সজ্জাকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
नखशिख विशेषज्ञ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manicurista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
маникюрша
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
Manikürist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manicurist
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
манікюрниця
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manikiurzystka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manicurista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
manicure
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخن کار
تصویر ناخن کار
msanidi wa kucha
دیکشنری فارسی به سواحیلی