مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراض. قیچی. (برهان قاطع) (آنندراج). مقراض. (رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شمس اللغات). قیچی. مقراض. وسیلۀ گرفتن و بریدن ناخن. که با آن ناخن را می چینند و کوتاه می کنند. ناخن چین. ناخن بر. رجوع به ناخن بر شود: بتاب یکسر ناخن قوارۀ مه را دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. خاقانی. چون آینه دو چشم و چو ناخن برا دو گوش در رنگ عید شانه زده دنب احمرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 225). کرده ناخن برای انگشتش سیب مه را دو نیم در مشتش. نظامی
مقراض. قیچی. (برهان قاطع) (آنندراج). مقراض. (رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شمس اللغات). قیچی. مقراض. وسیلۀ گرفتن و بریدن ناخن. که با آن ناخن را می چینند و کوتاه می کنند. ناخن چین. ناخن بر. رجوع به ناخن بر شود: بتاب یکسر ناخن قوارۀ مه را دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. خاقانی. چون آینه دو چشم و چو ناخن برا دو گوش در رنگ عید شانه زده دنب احمرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 225). کرده ناخن برای انگشتش سیب مه را دو نیم در مشتش. نظامی
مقراض. (انجمن آرای ناصری). از ناخن + برا (برنده). رشیدی گوید ’ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی، مخفف ناخن پیرای، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی’ ناخن پیرا لغتی جداگانه است. (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2090). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری: گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود بر طراز عنکبوت و حلقۀ ناخن برای. منوچهری. و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. (فرهنگ شعوری)
مقراض. (انجمن آرای ناصری). از ناخن + برا (برنده). رشیدی گوید ’ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی، مخفف ناخن پیرای، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی’ ناخن پیرا لغتی جداگانه است. (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2090). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری: گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود بر طراز عنکبوت و حلقۀ ناخن برای. منوچهری. و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. (فرهنگ شعوری)
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست